قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می
شود همه از هم می پرسند "چه کس مرده است؟" چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا تورا
برای مردگان ما نازل کرده است...
قرآن ! من شرمنده توام اگر تورا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام. یکی ذوق می کند که تورا بر روی برنج نوشته، یکی ذوق می کند که تورا فرش کرده، یکی ذوق می کند که تورا با طلا نوشته، یکی به خود می بالد که تورا در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و ... ! آیا واقعا خدا تورا فرستاده تا موزه سازی کنیم؟!
قرآن ! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تورا می خوانند و تورا می شنوند، آنچنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند. اگر چند آیه از تورا به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند "احسنت ...!" گویی مسابقه نفس است!
قرآن ! من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه، خواندن تو آز آخر به اول، یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان که تورا حفظ کرده اند حفظ کنی تا این چنین تورا اسباب مسابقات هوش نکنند.
نظرات شما: نظر
عنوان نخستین زائر تنها بر مردی شریف و عارفی کامل یعنی صحابی بزرگ و برجسته، جابر بن عبد الله انصاری-رضوان الله علیه- منطبق است که به منظور زیارت قبر سید الشهدا(ع) از مدینه به کربلا رفت. بسیاری از علما تصریح کردهاند که او نخستین کسی است که عنوان زائر قبر حسین(ع) را کسب کرد؛ این شرافت و افتخار و ذخیره او را بس است.
شیخ مفید گوید: و در روز بیستم آن ماه (صفر)... روزی است که جابر بن عبدالله بن حزام انصاری، صحابی رسولخدا(ص) برای زیارت قبر ابا عبدالله الحسین (ع) از مدینه به کربلا آمد؛ و او نخستین کس از مردم بود که آن حضرت را زیارتکرد.
و این مطلب را بسیاری از دانشمندان، از جمله شیخ طوسی، علامه حلی، شیخ رضیالدین حلی، کفعمی، مجلسی، محدثنوری و دیگران آوردهاند.
جابر بن عبدالله انصاری و عطیه عوفی در کربلا
جابر بن عبدالله انصاری همان صحابی جلیل القدری است که عبد الرحمن بن سابط دربارهاش میگوید: همراه جابر بودم که حسین بن علی(ع) داخل شد. در این هنگام گفت: هر کس دوست دارد به مردی از اهلبیت(ع) بنگرد، به وی نگاه کند. گواهی میدهم که من این سخن را از زبان رسول خدا(ص) شنیدهام.
او از اهل معرفت بود و چون توفیق شهادت در رکاب امام حسین(ع) نصیب وی نگشت، برای ابراز محبّت نسبت به آن حضرت و تجدید عهد و پیمان با ایشان و نیز برای اظهار مخالفت نسبت به سلطه حاکم، برای زیارت قبر شریف آن حضرت بار سفر بست.
شیخ ابو جعفر محمّد بن ابی القاسم، محمّد بن علی طبری از اعمش از عطیه عوفی چنین نقل میکند: همراه با جابر بنعبدالله انصاری برای زیارت قبر حسین(ع) حرکت کردم. چون به کربلا رسید، نزدیک ساحل فرات رفت و غسل کرد، آنگاه دوجامه به تن کرد و از همیانی، مقداری مشک برداشت و بر بدنش پاشید.
سپس با هر گامی که بر میداشت خدا را یاد میکرد، و چون به قبر نزدیک شد گفت: دستم را روی قبر بگذار ؛ و من گذاشتم. او روی قبر افتاد و غش کرد. من مقداری آب بر او پاشیدم و چون به هوش آمد سه بار گفت: یا حسین(ع).
سپس گفت: آیا دوستی پاسخ دوستش را نمیدهد؟!؛ و افزود: تو چگونه میتوانی پاسخ دهی، و حال آنکه رگهای گردنت را بریدهاند و میان پیکر و سرت جدایی افتاده است. من شهادت میدهم که تو پسر خاتم پیامبرانی و پسر امیر مؤمنانی و پسر هم پیمان تقوا و فرزند هدایتی؛ پنجمین اصحاب کسایی؛ پسر سرور نقیبانی؛ پسرفاطمه برترین زنان جهانی، چگونه چنین نباشی و حال آنکه پرورده دست سرور پیامبرانی، و در دامن پارسایان پرورش یافتی و از پستان ایمان شیر خوردی و با اسلام از شیر بریده شدی. پس پاکیزه زیستی و پاکیزه مردی. اما دلهای مؤمنان در فراق تو ناخوش است، در حالی که در خوبی حال تو شک ندارد.
سلام و خوشنودی خداوند بر تو باد. من گواهی میدهم که تو به همان راهی رفتی که برادرت یحیی بن زکریا رفت.
آن گاه چشمها را دور قبر گرداند و گفت: سلام بر شما که در راه حسین(ع) فدا شدید و در رکابش جان باختید. گواهی میدهم که شما نماز را به پا داشتید و زکات را پرداختید، به معروف امر و از منکر نهی کردید. با کافران جهاد کردید و آن قدر خدای را عبادت کردید تا مرگتان فرا رسید. به خدایی که محمّد(ص) را به پیامبری برگزید سوگند که ما نیز در آنچه انجام دادید شریکیم.
عطیه گوید: به او گفتم: ای جابر چگونه؟ و حال آنکه ما در دشتی فرود نیامدیم و از کوهی بالا نرفتیم و شمشیری نزدیم و اینگروه میان سرها و پیکرهایشان جدایی افتاده است. فرزندانشان یتیم و زنانشان بیوه شدهاند!
گفت: ای عطیه! از حبیبم رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: هر کس گروهی را دوست بدارد با آنان محشور میگردد و هر کس ازکار گروهی راضی باشد، با آنان شریک است. به خدایی که محمّد را به حقّ به پیامبری برگزید، نیّت من و نیّت یارانم بر آن کاری است که حسین(ع) و یارانش کردند.
مرا بهسوی خانههای کوفه ببر. چون پارهای راه رفتیم گفت: ای عطیه! گمان ندارم که پس از این سفر تو را ببینم، آیا میخواهی که تو را وصیّتی کنم؟ دوست بدار دوستدار آل محمد(ص) را تا هنگامی که دوستشان میدارد و دشمن بدار دشمن آل محمد(ص) تا هنگامی که دشمنشان میدارد؛ هر چند روزهدار و نمازگزار باشد. با دوستدار محمّد و آل محمّد(ص)مهربانی کن، چرا که اگر بر اثر گناه فراوان یک گامش بلغزد، با محبّت آنان گام دیگرش ثابت میماند (و جبران میگردد).دوستدار آنان به بهشت و دشمنانشان به دوزخ باز میگردند.
در این نقل چند نکته جای تأمل دارد:
1 . عظمت معرفت جابر؛ و این به خاطر معرفت بالایی بود که نسبت به منزلت اهل بیت محمد(ص) داشت.
2 . داشتن موضع مهم؛ آنجا که جابر، دشمنان امام حسین(ع) را در زمره ملحدان به شمار آورد.
3 . ادب جابر نسبت به ابا عبد الله(ع)؛ و این نتیجه کمال معرفت وی بود. از این رو میبینیم که نخست غسل میکند و سپس بدنش را با مشک خوشبو میسازد، آن گاه در هر گامی خدا را یاد میکند. پس از لمس قبر بیهوش میشود و سپس سه بار فریاد یا حسین سر میدهد. نیز فرازهای زیارتش نشانگر میزان معرفتی که نسبت به رسول خدا(ص) و جانشین و نوهاش دارد.
4 . از این نقل چنین استفاده میشود که جابر پس از زیارت به طرف خانههای کوفه رفت و از دیدارش با امام زین العابدین(ع) و دیگر اعضای خانواده حسین(ع) چیزی ذکر نشده است. تحقیق در این باره خواهد آمد.
سیّد بن طاووس کیفیت زیارت جابر از قبر ابا عبد الله الحسین(ع) و یاران با وفایش را به تفصیل آورده است که آن را به طورکامل در اینجا نقل میکنیم:
گوید: عطا گفت: روز بیستم صفر با جابر بن عبد الله همراه بودم. چون به غاضریه رسیدیم در نهر آنجا غسل کرد و لباسپاکیزه را که همراه داشت پوشید. آن گاه به من گفت: ای عطا! آیا عطری با خود داری؟ گفتم: مشک دارم. سپس سر و دیگر اعضایش را با آن خوشبو کرد و پیاده رفت تا نزد سر حسین(ع) رسید و سه بار تکبیر گفت و از هوش رفت.
چون به هوش آمد، شنیدم که میگوید: سلام بر شما ای خاندان خدا! سلام بر شما ای برگزیدگان خدا! سلام بر شما ای برگزیدگان از آفریدگانش! سلام بر شما ای سرور سروران! سلام بر شما ای شیرهای بیشه! سلام بر شما ای کشتیهای نجات! سلام و رحمت و برکات خداوند بر تو باد، ای اباعبد الله!
سلام بر تو ای وارث علم انبیا! سلام بر تو ای وارث آدم برگزیده خداوند! سلام بر تو ای وارث نوح، پیامبر خدا! سلام بر تو ایوارث ابراهیم، دوست خدا! سلام بر تو ای وارث اسماعیل، قربانی خدا! سلام بر تو ای وارث موسی، همسخن با خدا! سلام بر تو ای وارث عیسی، روح الله! سلام بر تو ای فرزند محمد مصطفی(ص)! سلام بر تو ای فرزند علی مرتضی! سلام بر تو ای فرزند فاطمه زهرا! سلام بر تو ای شهید و پسر شهید! سلام بر تو ای کشته فرزند کشته! سلام بر تو ای ولی خدا و فرزند ولی او! سلام بر تو ای حجت خدا و فرزند حجّت او بر بندگانش!
گواهی میدهم که تو نماز را به پاداشتی و زکات را پرداختی و به معروف امر و از منکر نهی کردی، با پدر و مادرت نیک کردی،با دشمنانت جهاد کردی. گواهی میدهم که تو سلام را میشنوی و به آن پاسخ میدهی؛ و اینکه تو حبیب، دوست، نجیب،برگزیده، و پسر برگزیده خدایی.
تو را با شوق زیارت کردم، پس نزد خداوند از من شفاعت کن ای آقای من! من به وسیله جدّ تو، سرور پیامبران و پدرت سرورجانشینان و مادرت سرور زنان جهان نزد خداوند شفاعت میطلبم. خداوند کسانی که تو را کشتند و آنها را که بر تو ستمکردند و با تو دشمنی ورزیدند و کینهات را به دل گرفتند از اوّلین و آخرین لعنت کند.
آن گاه روی قبر خم شد و گونهها را به آن سایید و چهار رکعت نماز گزارد. سپس بر سر قبر علی بن الحسین(ع) آمد و گفت: سلام بر تو ای مولای من و پسر مولای من! خداوند قاتل تو را بکشد! خداوند آن را که بر تو ستم کرد بکشد! من با دوستی شما بهخداوند نزدیکی میجویم و از دشمنانتان نزد خداوند بیزاری میجویم.
سپس آن را بوسید و دورکعت نماز به جای آورد و رو به قبور شهیدان کرد و گفت:
سلام بر ارواح اقامت گزیده در کنار قبر ابا عبد الله(ع). سلام بر شما ای شیعیان خدا و شیعیان رسول او و شیعیان امیرمؤمنان و حسن و حسین! سلام بر شما ای پاکیزگان. سلام بر شما ای هدایتگران. سلام بر شما ای نیکان! سلام بر شما و بر فرشتگانی که پیرامون قبرهایتان میچرخند. امیدوارم خداوند ما و شما را در جایگاه رحمتش در زیر عرش جای دهد.
سپس کنار قبر عباس فرزند امیرمؤمنان(ع) آمد و ایستاد و گفت: سلام بر تو ای ابا القاسم! سلام بر تو ای عباس بن علی! سلام بر تو ای پسر امیر مؤمنان، گواهی میدهم که تو نصیحت فراوانکردی و امانت را ادا کردی و با دشمن خود و دشمن برادرت جهاد کردی. درود خداوند برروح پاکت و خداوند به تو پاداش بهترین برادر را عنایت فرماید.
پس دو رکعت نماز گزارد و به درگاه خداوند دعا کرد و رفت.
این زیارت حاکی از میزان عظمت و معرفت و منزلت والای این صحابی بزرگ است
نظرات شما: نظر
حضرت على(علیه السلام )روزى رو به سوى مردم کرد و فرمود: به نظر شما امید بخش ترین آیه قرآن کدام آیه است؟ بعضى گفتند آیه :"ان الله لا یغفر ان یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء"(خداوند هرگز شرک را نمى بخشد و پائین تر از آن را براى هر کس که بخواهد مى بخشد)سوره نساء آیه 48
امام فرمود: خوب است ، ولى آنچه من میخواهم نیست ، بعضى گفتند آیه"و من یعمل سوء او یظلم نفسه ثم یستغفرالله یجد الله غفورا رحیما" (هر کس عمل زشتى انجام دهد یا بر خویشتن ستم کند و سپس از خدا آمرزش بخواهد خدا را غفور و رحیم خواهد یافت) سوره نساء آیه 110
امام فرمود خوبست ولى آنچه را مى خواهم نیست . بعضى دیگر گفتند آیه "قل یا عبادى الذین اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفورالرحیم"(اى بندگان من که دراثر گناه،بر خویشتن زیاده روی کرده اید،ازرحمت خدا مایوس نشوید در حقیقتخدا همه گناهان را مىآمرزد که او خود آمرزنده مهربان است)سوره زمرآیه53
امام فرمود خوبست اما آنچه مى خواهم نیست ! بعضى دیگر گفتند آیه "و الذین اذا فعلوا فاحشة او ظلموا نفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم و من یغفر الذنوب الا الله"(پرهیزکاران کسانى هستند که هنگامى که کار زشتى انجام مى دهند یا به خود ستم مى کنند به یاد خدا مى افتند، از گناهان خویش آمرزش مى طلبند و چه کسى است جز خدا که گناهان را بیامرزد) سوره آل عمران آیه135
باز امام فرمود خوبست ولى آنچه مى خواهم نیست . در این هنگام مردم از هر طرف به سوى امام متوجه شدند و همهمه کردند فرمود: چه خبر است اى مسلمانان ؟ عرض کردند: به خدا سوگند ما آیه دیگرى در این زمینه سراغ نداریم . امام فرمود: از حبیب خودم رسول خدا شنیدم که فرمود: امید بخش ترین آیه قرآن این آیه است: "واقم الصلوة طرفى النهار و زلفا من اللیل ان الحسنات یذهبن السیئات ذلک ذکرى للذاکرین (نماز را در قبل و بعد از ظهر و بخشی از شب به پادار که خوبی ها بدی ها را نابود میکند . این تذکری است برای آنان که اهل تذکرند) سوره هود آیه 113
و فرمود: اى على! آن خدایى که مرا به حق مبعوث کرده و بشیر و نذیرم قرار داده یکى از شما که برمىخیزد براى وضو گرفتن، گناهانش از جوارحش مىریزد، و وقتى به روى خود و به قلب خود متوجه خدا مىشود از نمازش کنار نمىرود مگر آنکه از گناهانش چیزى نمىماند، و مانند روزى که متولد شده پاک مىشود، و اگر بین هر دو نماز گناهى بکند نماز بعدى پاکش میکند، آن گاه نمازهاى پنجگانه را شمرد
بعد فرمود: یا على جز این نیست که نمازهاى پنجگانه براى امت من حکم نهر جارى را دارد که در خانه آنها واقع باشد، حال چگونه است وضع کسى که بدنش آلودگى داشته باشد، و خود را روزى پنج نوبت در آن آب بشوید؟ نمازهاى پنجگانه هم به خدا سوگند براى امت من همین حکم را دارد
منبع: صد خبر
نظرات شما: نظر
بسم الله الرحمن الرحیم
أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفًا کَثِیرًا
آیا در قرآن تدبر نمی کنند تا به هماهنگی آیات آن پی ببرند و دریابند که آن از جانب خدا نازل شده است ؟ اگر قرآن از جانب غیر خدا بود قطعا در آن ناسازگاری و ناهماهنگی بسیار می یافتند. (1)
1- کلام غیر خدا دارای اختلاف فراوان است ؛ و قرآن که کلام خداست عاری از هرگونه اختلاف است
2- تدبر در قرآن راه علم به هماهنگی و عدم اختلاف در قرآن و در نتیجه اثبات کلام الله بودن قرآن است.
أَفَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءَهُم مَّا لَمْ یَأْتِ آبَاءَهُمُ الْأَوَّلِینَ
آیا در قرآن تدبر نکرده اند تا بدانند آن از جانب خداست ؟ مگر برای آنان پیامی آمده که برای پدران نخستینشان نیامده است ؟ تا بگویند اگر این پیام حق است و از سوی خداست ، چرا برای پیشینیان فرستاده نشد ؟
توجه به محتوا و سیاق آیه نشان می دهد که در مقام تبیین و بررسی علل و عوامل شرک و بی ایمانی به قرآن و وحی است ، یعنی اینان که کفر می ورزند ، بدین خاطر است که در قرآن تدبر نکرده اند وگرنه کتاب آسمانی بر آباء پیشینی ایشان نازل شده بود و نمی توانند بی سابقه بودن نزول آیات الهی بر اجدادشان را دلیل بی اعتباری قرآن بدانند ، بنابراین تدبر نکردن در قرآن ، از عوامل شرک و بی ایمانی شمرده شده است .
کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِّیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ
این قرآن کتابی گرانقدر و پرخیر و برکت است که آن را به سوی تو فرستادیم تا همگان در آیات آن تدبر کنند ، پس هدایت پذیران راهیاب شوند و عناد پیشگان عذری بر گمراهی خویش نیابند و تا صاحبان خرد به دلایل حق توجه کنند و به سوی آن هدایت گردند.
1- تدبر در قرآن ، وظیفه همگانی است
توجه به سیاق آیه مورد بحث ( یعنی آیات پیش از آن ) نشان میدهد که ضمیر لیدبروا به گروه خاصی بر نمی گردد و به همه انسان ها مربوط است.
2- تدبر در قرآن غایت انزال کتاب خداست( این نکته از تعلق جارومجرور لیدبروا به فعل انزلناه استفاده می شود ، البته با توجه به اینکه لام در این عبارت لام غایت است.)
3- تدبر ، زمینه ساز تفکر خردمندان است.( این نکته از مقدم داشتن لیدبروا بر لیتذکر اولوالالباب استفاده می شود )
أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
آیا در قرآن تدبر نمی کنند ؟ بلکه بر دلهای آنان و هم مسلکانشان قفلهای مخصوص دلها قرار گرفته است ( توجه به محتوا و سیاق نشان میدهد که این آیه شریفه هم مانند آیه افلم یدبروا..... ، در مقام برشماری از عوامل شرک و بی ایمانی است ).
نظرات شما: نظر
بنام خداوند یکتا
هدیه "بهتر ازعلم کیمیای"حاج شیخ حسنعلی نخودکی به امام خمینی(ره
ازحضرت آیتالله آقا موسی شبیری زنجانی نقل شده است که: در سفری که امام خمینی(ره) و پدرم برای زیارت به مشهد مقدس رفته بودند امام درصحن حرم امام رضا (ع) با سالک الی الله حاج حسنعلی نخودکی مواجه می شوند. امام امت (ره) که در آن زمان شاید درحدود سی الی چهل سال بیشتر نداشت وقت را غنیمت می شمارد و به ایشان می گوید با شما سخنی دارم.حاج حسنعلی نخودکی می گوید: من درحال انجام اعمال هستم، شما در بقعه حر عاملی (ره) بمانید من خودم پیش شما می آیم. بعد از مدتی حاج حسنعلی می آید و می گوید چه کار دارید؟
امام (ره) خطاب به ایشان رو به گنبد و بارگاه امام رضا (ع) کرد و گفت: تو را به این امام رضا ع ، اگر (علم) کیمیا داری به ما هم بده؟
حاج حسنعلی نخودکی انکار به داشتن علم (کیمیا) نکرد بلکه به امام (ره) فرمودند:اگر ما «کیمیا» به شما بدهیم و شما تمام کوه و در و دشت را طلا کردید آیا قول می دهید که به جا استفاده کنید و آن را حفظ کنید و درهر جائی به کار نبرید؟
امام خمینی (ره) که از همان ایام جوانی صداقت از وجودشان می بارید، سر به زیر انداختند و با تفکری به ایشان گفتند: نه نمی توانم چنین قولی به شما بدهم.
حاج حسنعلی نخودکی که این را از امام (ره) شنید روبه ایشان کرد وفرمود: حالا که نمی توانید «کیمیا» را حفظ کنید من بهتر از کیمیا را به شما یاد می دهم و آن این که:
بعد از نمازهای واجب یک بار آیه الکرسی را تا «هوالعلی العظیم» می خوانی.
و بعد تسبیحات فاطمه زهرا(س) را می گویی.
وبعد سه بار سوره توحید «قل هوالله احد» را می خوانی.
و بعد سه بار صلوات می گویی:اللهم صل علی محمد و آل محمد
و بعد سه بار آیه مبارکه
وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یجْعَل لَّهُ مخْرَجاً . وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یحْتَسِب وَ مَن یَتَوَکلْ عَلى اللهِ فَهُوَ حَسبُهُ إِنَّ اللهَ بَلِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللهُ لِکلِّ شىْءٍ قَدْراً»؛ طلاق/2و 3
هرکس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می کند و او را از جائی که گمان ندارد روزی می دهد، و هرکس برخداوند توکل کند کفایت امرش را می کند، خداوند فرمان خود را به انجام می رساند، و خدا برای هرچیزی اندازه ای قرار داده است.) را می خوانی که این از کیمیا برایت بهتر است.
آدرس اینترنتی : quranandetrat.parsiblog.com
نظرات شما: نظر